امروز قرار بود یه تعداد از والدین بچه های کلاسشون باهم هدیه بخرن برای معلم بچه هاشون!( آخه یکی به این بزرگترا بگه خداپدربیامرزها روز معلم یه چیزیه بین بچه ها و معلمشون چرا همه چیو الکی دست وپاگیر و تشریفاتی میکنید؟)
خلاصه آخروقت یه تعداد مامان با یه هدیه میرن مهد و تبریک روزمعلم و بقول جغله گپ و خنده! این وسط چندتا از بچه ها(کمتر از یک چهارم کلاس) مامانهاشون نیومده بودن و این کوچولوهای دل نازک حسسابی ناراحت شده بودن.
+ رفتم از مهدبیارمش همینکه منو دیدبابغض گفت مامان چرا تو نیومدی؟ دستمو دور شونه های کوچیکش حلقه کردم و سرمو آوردم دم گوشش: بریم تو راه صحبت کنیم؟ طبق معمول قبول کرد. 
ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اطلاعات پزشکی سایت تیک درس جلوه ی مهتاب زیبا فیلم21 زبان آمار دیزل ژنراتور nordique بازرگانی سینا فروش دستگاه تقطیر عرق گیری گلاب گیری آساب عطاری و صنعتی آموزش آشپزی و شیرینی پزی آنلاین Golmahd